سلام و هزاران سلام . من از سفر اومدم . سفری که یک سال چشم انتظاریش

 رو میکشم اما متاسفانه بعد از سفر رمق هیچ کاری رو ندارم چون تازه میشم

مثل آدمهایی که دلشون رو پیش دلدار جا گذاشتن  

راستش برای همه تون دعا کردم به خصوص اونهایی که التماس دعا گفته بودند

و به خصوص اون کسایی که گفته بودن گرفتاری دارن .

راستی توی جمکران روز تولد آقا ، درست بعد از نماز صبح ، یه عروس داماد

جوون اومدن و عقد کردن ، جاتون سبز بود یه شیرینی هم خوردیم اول صبحی

( البته با فضولی خودم رو کشیدم توی جشنشون)

رفتم توی حیاط مسجد که یکی از دوستهام که دو روز بود دنبال هم می گشتیم

رو پیدا کنم ، اون رو پیدا نکردم در عوض رفتم مراسم عقد

راستش خیلی خوش بود، جای همه تون سبز .

روزی که می رفتیم از شوق توی پوست خودم نمی گنجیدم اما برعکسش روز

برگشت انگار آقا و مسجدش دلم رو ازم گرفتن و من شدم یه آدم بی دل .....

باز من شدم و روز شماری برای نیمه ی شعبان دیگه که آیا باشم یا نه .

خوب خدا رو هزار بار شکر می کنم که باز هم رفتم و یاد مولا رو و عهدم رو تمدید

 کردم و برگشتم .

برگشتم تا بین دوستهای خوب و خواهر و برادرهای مهربونم باشم و باز هم اگر خدا

بخواد از دلم ، دلی که بیقراره و موندگار عشق مولا ، بنویسم و آرومش کنم

 البته اگر خدا بخواد .

راستی ماه مبارک رمضان هم در راهه . بر همه مبارک . برای ما هم دعا کنید که

سخت محتاج دعای خوبانیم در این روزها و شبهای پر برکت خدا .

خوب دیگه بیشتر مزاحمتون نمیشم .

امیدوارم بتونیم و بتونم بنویسیم و بنویسم از اونچه حقه و خدا دوست داره .

موفق و سربلند باشید .

اللهم عجل لولیک الفرج